تاریخچه رومی ولنتاین

روز ولنتاین در 14 یا 15 فوریه هر سال جشن گرفته می شود.
14 فوریه در روم باستان روز تکریم ایزد بانو ژونو بوده است. ژونو حامی و پشتیبان ایالت روم و شهبانوی خدایان بود. او دختر کیوان (ساتورن) و خواهر (و همچنین همسر) خدای خدایان زئوس و مادر ژولنتاس، مارس و ولکان است. چون ایزد بانوی حامی روم و امپراطوری روم می باشد دارای لقب شهبانو (رژینا) بوده و با ژوپیتر و مینروا به عنوان مثلث سلطنتی پرستیده می شوند.
لقب دیگر او مونتا به معنی آگاه کننده است، زیرا بر دارایی امپراطوری نظارت کرده و معبدی بر آرکس (یکی از دو تپه شاه نشین) در نزدیکی ضرابخانه سلطنتی دارد. در بسیاری شهرهای دیگر نیز مورد پرستش بوده و معابدی برای او ساخته اند .
او با ایزدبانوی یونانی – هرا – تطبیق داده می شود و مانند هرا با دیهیمی بر سر چهره ای افسونگر دارد. طاووس سمبول جانوری اوست . ژونو همچنین روح محافظ و حمایت کننده زنان نیز هست. در جشن مربوط به ژونو نام دختران و پسران جوان را نوشته در کوزه می انداختند و با قرعه به هر یک کسی می افتاد. تا پایان روز جشن این زوج با هم بودند، گاهی این همراهی به یکسال می کشید و گاهی به یک عمر، بنا بر این روز تعیین نامزد بوده است.
فستیوال دیگری که همزمان با این روز بود لوپرکالیا نامیده می شد. لوپرکالیا یک جشن شبانی بسیار باستانی، احتمالاً مربوط به قبل از تاریخ روم است که در 13 تا 15 فوریه برگزار می شده تا ارواح خبیث را از شهر بتارانند و شهر را تزکیه کنند و سلامت و باروری را در شهر رایج نمایند. لوپرکالیا «فبروآ» نیز نامیده می شود که احتمالاً منشأ قدیمیتری دارد و با خانه تکانی قبل از بهار مشخص می شود و نام فوریه از آن گرفته شده است. لوپرکالیا را مرتبط با جشن باستانی یونان، آرکادیان لیکایا می دانند. لیکوس به معنی گرگ است و پان لیکائن (پان گرگ صفت) در این جشن پرستیده می شده. پان خدای باروری یونانیان باستان است.
در اسطوره شناسی روم، لوپرکوس یک ایزد است که گاهی با فانوس یکی دانسته می شود که خود فانوس را نیز با پان یکی می دانند. لوپرکوس ایزد شبانان است. جشن وی، در سالگشت تأسیس معبدش در 15 فوریه برگزار و لوپرکالیا نامیده می شد. کاهنان وی پوست بز می پوشیدند. در قرن دوم ژوستین مارتیر واعظ مسیحی تصویری از ایزد گرگین کشید که یونانیها وی را پان و رومیها لوپرکوس می نامیدند.
در جلو لوپرکال غاری است که رومولوس و روموس در آن توسط یک گرگ ماده پرورانده شدند. بنابراین در وسط فوریه، دو بز و یک سگ قربانی و کیکهای نمکی آماده شده توسط باکره های وستا سوزانده میشد. بزها را برای ازدیاد باروری و سگ را برای تزکیه شهر قربانی می کردند.
توصیف پلوتارک از لوپرکالیا: لوپرکالیا از زمان باستان توسط شبانان جشن گرفته می شد و نیز پیوندهایی با لیکائی آرکادی داشت. در زمان جشن جوانان نجیب زاده و کلانترها عریان در شهر به این سو آن سو می دویدند تا هم ورزش نموده و هم اسباب خنده دیگران را فراهم نمایند. آنان هر که را بر سر راه خود می دیدند با تسمه های پر پشم شلاق می زدند. خیلی از بانوان محترم عمداً در راه آنها قرار گرفته مانند دانش آموزان مدرسه دستانشان را برای دریافت ضربت می گشودند. باور داشتند بانوان آبستن با دریافت این ضربت راحت تر زایمان خواهند کرد و سایرین نیز آبستن خواهند شد.
بخشی از جشن لوپرکالیا نیز برای ادای احترام به لوپا بود، همان ماده گرگی که کودکان یتیم رومولوس و روموس را شیر داد تا بعدها روم را تأسیس نمایند. نام جشن از اینجاست. لوپرکالیا یا جشن گرگ نزدیک غار لوپرکال بر روی تپه پالاتین (تپه مرکزی که روم آنجا تأسیس شد) به منظور پاکسازی و پالایش زندگی نوین بهاری برگزار می شد. غار لوپرکال که رو به ویرانی بود، توسط آگوستوس تجدید بنا شد. یک مغاک با تزئینات زیاد 15 متر زیر زمین در موقعیت تقریباً صحیح مکانی که اگوستوس حدس زده توسط باستانشناسان در اکتبر 2007 کشف شد که سندی است بر این که غار لوپرکال همین بوده است.
مراسم مذهبی توسط لوپرکوس ها (برادران گرگ) هدایت می شود. اینان انجمن کاهنان فانوس می باشند که تنها لباسشان یک پوست بز است که در جشن آرکادی نیز به همین صورت مرسوم بوده است و نیز نشان دهنده رومولوس و روموس می باشند. لوپرکوس ها دو گروه می شوند: کوئینکتیالها و فابیانها که سر کردۀ هر گروه یک جادوگر است. در سال 44 قبل از میلاد یک گروه سوم به نام ژولی هم به احترام ژولیوس سزار اضافه شد . جادوگر این گروه مارک آنتونی بود. در دوره امپراطوری اعضاء معمولاً در یک صف می ایستادند.
جشن با انجام قربانی توسط لوپرکوسها آغاز می شد. دو بز نر و یک سگ قربانی می گردیدند. سپس دو لوپرکوس جوان به نیایشگاه هدایت می شدند تا خون قربانی را با پشمهای آغشته به شیر از روی چاقو پاک کرده و بر پیشانیشان علامتی بگذارند. انتظار می رود پس از این کار آنان لبخند بزنند و بخندند.
جشن خونین پی گرفته می شود. پس از این که تسمه هایی را که «فبروآ» نامیده می شوند از پوست قربانیها بریدند، آن پوستها را بر تن می کنند و دور دیوارهای شهر قدیمی پالاتین می دوند، مسیر با سنگهایی علامتگذاری شده است.
در همین حال تسمه ها را در دست گرفته اند و مردمی که تجمع کرده اند را می نوازند . دختران و زنان جوان صف می کشند تا نوازش تسمه به آنها نیز برسد، با این باور که این نوازش بی گمان باروری به همراه می آورد، از ناباروری آینده پیشگیری کرده و زایمان را تسهیل می کند. شاید این رسم مسیحی شده و به سمت بهار آمده و به صورت ضربه ویژه دوشنبه ایستر باقی مانده است.
لوپرکالیا در قرن پنجم: در قرن پنجم وقتی اجرای این آئین به جا مانده از دوره خدایان پرستی قدغن شد، یک رومی مسیحی در زمان گلاوسیوس (96 – 494) نامش را با لوپرکالیا پیوند زد. از قرن اول مراسم خفیف شد. در سال 44 قبل از میلاد کنسول مارک آنتونی از این که همراه با لوپرکوس ها بدود هراسی به دل راه نداد.در قرن نخست اشخاص تراز اول جشنواره را به عامه مردم واگذار کردند و این شانس مراسم در آن برهه حساس بود.
در دهه آخر قرن پنجم مردم پاپ گلاسیوس را واداشتند که سناتورها را که قصد حفظ این آئین را کرده بودند سرزنش کند: «اگر شما ادعا دارید که این رسم نیروی سودمندی در خود دارد، آن را به همان صورت که پدرانتان جشن می گرفتند برپا دارید، خودتان را عریان کنید و بدوید تا مورد استهزاء قرار بگیرید.
این اظهارات را پاپ گلاسیوس در یک نامه رسمی سرگشاده برای سناتور آندروماخیوس نوشت که در واقع یک انتقاد تلخ بر لوپرکالیا بود. گلاسیوس نهایتاً لوپرکالیا را پس از سالیان پیوسته ای که اجرا می شد قدغن کرد.
لوپرکالیا در شاهکارها:
نمایش «ژولیوس سزار» اثر ویلیام شکسپر از لوپرکالیا شروع می شود، با همین رسومی که توصیف شده. سزار به مارک آنتونی یاد می دهد که همسرش کالپومیا را با تسمه بزند به این امید که او آبستن شود.
سزار (خطاب به کالپومیا): درست روبروی آنتونی بایست، وقتی او در مسیرش می دود. آنتونی!
آنتونی: سزار، سرورم!
سزار: مبادا به خاطر شتاب در دویدن از یاد ببری که کالپومیا را تسمه بزنی، زیرا پیران ما گفته اند این ضربات آبستنی به دنبال دارد. عقیمی را دور می کند.
گسترش ولنتاین به سایر ملل
روم علاوه بر تهاجم نظامی کشورهای اطراف را مورد تهاجم فرهنگی نیز قرار داده است. وقتی رومیها به فرانسه حمله کردند، این جشن را چنین معرفی نمودند که پسران رومی نامهای دختران رومی را از یک کوزه در می آورند (تا زوج خود را معین کنند) و سپس ازواج هدایایی در این روز ردّ و بدل می کنند. این جشن یادگار خدایان پرستی بود.
ایتالیائی ها نیز در قرون وسطی یک جشنواره بهاری داشتند به این ترتیب که جوانان مجرد در باغها اجتماع می کردند و به اشعار عاشقانه و موزیک رمانتیک گوش فرا می دادند. سپس در میان گلها و درختان گشت زده و با هم جفت می شدند. در فرانسه این رسم انتخاب زوج (با قرعه) برای مدتی ادامه داشت. اما با حسادت زیاد و مشکلاتی بیشتر از آنچه که می ارزید روبرو شد و به اتمام رسید. اما در انگلیس رسم قرعه کشیدن برای ولنتاین یا محبوب برای قرنها (حتی پس از اشغال روم) باقی ماند. مردان جوان انگلیسی اسم تمام زنان جوان را بر روی تکه ای کاغذ نوشته و محکم می پیچیدند و در یک کاسه می گذاشتند. پسران جوان چشم بسته یک نام را از کاسه در می آوردند. اسم هر دختری که بیرون می آمد تا یکسال دوست دختر او بود.
کم کم هر دو رسم قرعه کشی و تسمه زنی در یک روز ادغام شد. در قرون وسطی اعتقاد داشتند که پرندگان در 14 فوریه جفتگیری می کنند. بنابراین 14 فوریه به عنوان روز رسمی جفتجویی برای قرنها باقی ماند. اما کلیسای روم همه تلاشش را کرد تا این روز باروری و جفتجویی باستانی را ملغی کند و با این حال در قلب مردم عمومیت یافت و نهایتاً به این نتیجه رسیدند که نمی توانند از آن خلاص شوند. بنابراین آن را به عنوان روز یک قدیس مسیحی به نام سنت ولنتاین عمومیت دادند.